صحبت از مرگ حتی با بزرگترها راحت نیست. حالا تصور کنید مخاطب ما یک کودک باشد. مطمئنا این موضوع برای کودک ما شیرین نیست؛ اما، محققان میگویند مرگ را نباید از فرزندان خود پنهان کنیم. بهتر است صحبت از مرگ را با گفتن از مرگ یک انسان شروع نکنید. برای کودکتان از پژمرده شدن گلها بگویید. از این که مورچهها، گربهها، پرندگان و … میمیرند. روبهرو شدن با حقایق برای کودک شما بهتر است تا اینکه در دنیایی زندگی کند که واقعی نیست. زندگی با مفاهیمی که واقعیت ندارند، فرزندتان را پریشان میکند.
قبل از یک اتفاق غمانگیز او را آماده کنید
سعی کنید او را قبل از روبهرو شدن با مرگ آماده کنید. برای او توضیح دهید وقتی یک گل پژمرده شد، دیگر هر چقدر هم که پایش آب بریزیم، سرحال نخواهدشد. اگر یک پروانهی مرده دیدید، به او بگویید که مدت زندگی این پروانه تمام شدهاست و دیگر زنده نمیشود. هر چه قدر مفهوم مرگ را برای او بیشتر توضیح دهید، راحتتر آن را تحمل خواهدکرد. وقتی یکی از افرادی که با شما آشنایی دوری دارد از دنیا رفت، این خبر را به او نیز بگویید.
خبرهای ناراحتکننده را از کودک تان پنهان نکنید
به او بگویید که وقتی آدمها میمیرند، بدنشان حرکت نمیکند و غذا نمیخورد. همهی آدمها روزی میمیرند. ما تا وقتی زنده هستیم، نمیتوانیم آنها را ببینیم. انتظار نداشتهباشید کودکتان دوست داشتهباشد دربارهی این موضوع بیشتر با شما صحبت کند. بچهها مفهوم مرگ را کامل درک نمیکنند، به همین دلیل وقتی شما برای درگذشت عزیزتان گریان هستید، کودکتان گریه نخواهدکرد.
همان روزهای اول دربارهی این خبر با فرزندتان گفتوگو کنید
مرگ را برای او مثل یک اتفاق عادی مطرح کنید. در این صورت کودکتان رفتارهای غیرمنتظرهی کمتری از خود نشان خواهدداد. احتمال دارد او مدام از شما دربارهی علت مرگ کسی که به تازگی از دنیا رفته سوال کند. سعی کنید واقعیت را همانگونه که است به او بگویید. این کار به کودک شما کمک میکند بهتر با مرگ کنار بیاید.
اگر او دربارهی مرگ بداند، دیگر لازم نیست احساسات خود را از او پنهان کنید. وقتی از شما پرسید: «مامان چرا گریه میکنی؟» لازم نیست اشکهای خود را پنهان کنید و بگویید: «گریه نمیکنم. چیزی نشده». بهتر است واقعیت را با جملهای مثل: «چون بابابزرگ از دنیا رفته.» با او در میان بگذارید.
روی بازیهای کودکتان دقیق شوید. بازیهای او افکارش را نشان میدهد. مثلا اگر دیدید دارد با عروسکش بازی میکند، به او بستنی میدهد و بعد ناگهان عروسک میمیرد، کنارش بنشینید. آرام به او بگویید: «عزیزم، دکترها هر کاری از دستشان بر میآمد را برای مامانبزرگ انجام دادند. روزهای آخر واقعا حالش بد بود. هیچ راهی برای درمان قلب مامانبزرگ وجود نداشت.»
کودکم را باید به مراسم خاکسپاری ببرم؟
این سوالی است که برای شما هم ممکن است پیش آمدهباشد. اگر خود او تمایل دارد با شما به مراسم خاکسپاری بیاید، او را همراه خود ببرید. پیش از مراسم، فضای آن را برای او توصیف کنید. با یکی از نزدیکان خود هماهنگ کنید که اگر مشکلی پیش آمد، کودکتان را به جای دیگری ببرد و مراقب او باشد. این که فرزند خود را همراهتان داشتهباشید، دلتان را آرامتر میکند. این کار تحمل غم نبود عزیزتان را آسانتر میکند.
با کودکتان دربارهی تازهگذشتهی خود صحبت کنید. مثلا به او بگویید: «مامانبزرگ دلتنگ بابابزرگ است. میتوانی برای ما او نقاشی بابابزرگ را بکشی.» همچنین میتوانید قاب عکسی از تازهگذشتهی خود را روی میز اتاقتان بگذارید تا هر وقت دلتنگ او شدید، نگاهش کنید. کنار آمدن با مسئلهی مرگ راحت نیست؛ اما، به تدریج با آن کنار خواهیدآمد.
بالاخره دیر یا زود کودک شما هر چه بزرگتر شود، با این واقعیت آشنا خواهد شد اگر شما بتوانید آن را به خوبی در سنین کودکی برای او جا بیاندازید، این شانس را به او داده اید که با اتفاقاتی که ممکن است در آینده برایش رخ دهد، راحتر کنار بیاید. در کل آموزش هایی که شما در این دوران به او می دهید، باعث تحکیم روابط بین شما و فرزندانتان خواهد شد.
سلام، من نرگس سلطان زاده هستم؛ کارشناسی ارشد مهندسی عمران از دانشگاه تهران. از قدیم به نوشتن علاقه داشتم و همین باعث شد وبلاگنویسی و فعالیت در شبکههای اجتماعی مختلف رو تجربه کنم. از اردیبهشت 97 در مجله رازینه فعالیت دارم و امیدوارم مطالب مفیدی برای شما داشته باشم.