چند ساله هستید؟ تابستان هر سالتان را چطور گذرانده اید؟ اگر در تمام این سال ها میتوانستید تابستان هایتان را زنده کنید، مطمئنا بسیاری از برنامه هایتان را تا الان محقق کرده بودید؟ مثلا اگر شما 20 ساله هستید، یک چهارم از هر سال را در تابستان گذراندهاید. یعنی چیزی در حدود 5 سال خالص کاری! رقم قابل توجهی است!
مسلما این حساب و کتابها برای کسانی نیست که در جواب خواهند گفت: «پس کی آزاد باشیم؟» این مقاله به درد کسانی میخورد که در زندگی هدف مشخصی را دنبال میکنند و از نظر آنها زندگی محدودشان را باید تا حد امکان بهینه بسازند.
اگر شما از افراد دسته دوم هستید در این مقاله با ما همراه شوید تا چند کار مهم که در تابستان باید انجام دهید را با هم مرور کنیم.
تواناییهایتان را مرور کنید
حتما از زمان دبیرستان تا دانشگاه و بعد از آن مهارتهایی را هر چند کم و محدود فراگرفته اید. مهم نیست چقدر در آن حرفهای شدهاید، فقط به این فکر کنیدکه با چه موضوعاتی همیشه سروکار داشتهاید. مثلا اگر برای یک پروژه دانشجویی مجبور یودهاید با نرمافزاری کار کنید، یا همین طور تصادفی در ورکشاپی قرار گرفتهاید ولی چیز خیلی زیادی از آن نقهمیدهاید، حالا وقت آن رسیده است که به همه آنها دقیقتر فکر کنید.
برای این که انگیزه بیشتری بگیرید، باید بدانید شما فقط در آن شرایط و آن محیط قرار گرفته اید ولی شاید خیلی های دیگر از این فرصت ها پیدا نکرده باشند. انسان های باهوش میبایست از فرصتی که برایشان بوجود میآید به بهترین نحو استفاده کنند. شما در این حال پسزمینه مناسبی برای ادامه کار دارید که دیگران ممکن است ازین فرصت بیبهره بودهاند.
تواناییهایتان را تثبیت کنید
حال شاید فکر کنید که ورکشاپی که برای من هیچ آورده علمی نداشته است یا من به هیچ وجه علاقه به آن نشان ندادهام چگونه حالا میتواند به من کمک کند؟ گاهی انسان به سبب شرایطی که در آن به طور ناخواسته قرار میگیرد، با هر چه در آن بوده موضع دارد. مثلا شما مجبور بوده اید این نرمافزار را یاد بگیرید یا مجبور بوده اید در آن کلاس حضور داشته باشید. ناخودآگاه انسان او را از هر چه در آن بوده دور میکند و برای به سمت آن رفتن باید انرژی فراوانی گذاشته شود.
حالا کافی است این انرژی منفی را از خودتان دور کنید و به خودتان اعتماد کنید. شما قابلیت هایی فراتر از آنچه فکر میکنید نیز دارید.
حال بهتر است نیم نگاهی به یک ایده جدید داشته باشید. با این کار حداقل متوجه میشوید در چه زمینهای میخواهید کار کنید. حالا نوبت آن است که هر آن چه برای تحقق این موضوع لازم دارید تهیه کنید. مثلا اگر لازم است به سراغ یک زبان برنامهنویسی بروید، این کار را هر چه سریعتر انجام دهید.
چه ایدههایی برای یک کسب و کار جدید به ذهنتان میرسد؟
روش بسیار معروف بارش مغزی را به خاطر دارید؟ معمولا در کلاس های زبان بسیار مورد استفاده بود. یک کاغذ بردارید و به ایده هایی فکر کنید که هم در تواناییتان است و هم نیاز جامعه است. برای مثال فکر کنید که واقعا چقدر جای اسنپ و تپ سی و ازین دست در این حوزه حس میشد. ولی ازین بین یک نفر به فکر راهاندازی کسب و کاری مبتنی بر حمل و نقل افتاد. مهم ترین اولویتتان را میزان نیاز و پذیرش جامعه قرار دهید.
از بین روش هایتان شاید بتوانید چند گزینه را نشان دار کنید و به طور جدی تر به آن فکر کنید.
به فکر کسب و کار جدید باشید
یکی از مهم ترین اصول راهاندازی کسب و کار داشتن یک پارتنر همراه است. اگر دوستان خوبی دارید و فکر میکنید میتوانید تا حد زیادی با هم تعامل سازنده داشته باشید، شک نکنید و این موقعیت طلایی تان را از دست ندهید. یک دوست خوب را هیچ وقت از دست ندهید.
ادامه راه فقط و فقط به میزان انگیزه و توانایی خودتان بستگی دارد اما چیزی که بسیار مهم است توجه به این نکته است که معمولا بنیان گذاران استارت آپ های موفق چند تجربه شکست سنگین را متحمل شدهاند. پس نباید از اولین تلاشتان انتظار فراوانی داشته باشید. اگر تا سه دفعه شکست خوردید اصلا تعجب نکنید و دوباره پرانرژی شروع به کار کنید.
منتظر شنیدن پیغام های امیدوارکننده و پرشور شما راجع به تصمیماتتان و نتایج نهایی هستیم.