اگر می خواهی خلاقانه کار کنی؛ روی خودت، نه نتیجه تمرکز کن

مادر نویسنده معروف کاران باجاج یک معلم مدرسه بود و پدرش یک مهندس. طبق انتظارتی که در فرهنگ هندی برای او تعریف شده بود، او باید یا یک مهندس می شد و یا یک دکتر. او در مورد تجربه شخصی اش می گوید:

«در 22 سال اول زندگی ام را با این تصور سپری کردم که خب شغل من از قبل مشخص است و جای فکر کردن را از خود گرفته بودم. هیچ تفکر مستقلی برای خودم قائل نبودم و برای یک بار هم از خودم نپرسیدم که واقعا خودت می خواهی چه کاره شوی؟

من فقط داشتم همان راهی را می رفتم که به من گفته شده بود. اول به دانشگاه و سپس به مدرسه بازاریابی بروم و در نهایت یک مهندس شوم.» ولی در نهایت او اولین رمانش را در سن 29 سالگی منتشر کرد.

در سال 2013 مسائل حقوقی مربوط به دومین رمانش را دنبال می کرد و در فکر رمان سومش بود. او فکر میکرد یکی از مهمترین عوامل موفقیتش، این بوده است که هیچ وقت کتابی را برای این که در طاقچه خاک بخورد، ننوشته است. یا موضوع کتابهایش در طرح های صنعتی نبوده و یا برای قشر خاصی فقط کتاب ننوشته است.

جملات انگیزشی

داستان باجاج، نمونه ای از فرصت هایی است که در زندگی برای ما پیش می آیند برای این که خلاقیت خود را شکوفا کنیم. یک روش خلاقانه را طی کردن، در واقع همان مسیری است که قرار است ما را در زندگی راضی و خوشحال کند.

در واقع با انجام دادن همان کاری که برایش استیاق داریم، گذر زمان را حس نمی کنیم و باعث می شود هر روز صبح با رضایت و خوشحالی از خواب بیدار شویم و با اشتیاق به سمت کار مورد علاقه مان برویم.

اثرات منفی پاداش در روند انجام کار

برای مثال اگر یک نویسنده به جای این که بر روی میزان کیفیت کتابش تمرکز کند، به این فکر کند که چه جایزه هایی دریافت خواهد کرد، نمی تواند تمامی تمرکزش را روی این قرار دهد که کار خلاقانه ای انجام دهد. اما آن چیزی که یک کتاب را تبدیل به یک اثر بی نظیر می کند، تعهد بی تردید به کیفیت آن است و نه جایزه های آن.

اگر یک موزیسین در هنگام ضبط آلبومش به این فکر کند چه جایزه هایی به خاطرش دریافت خواهد کرد و کجا ها دعوت خواهد شد، به طور قطع کیفیت آن آلبوم پایین خواهد آمد. آن ها تلاش می کنند برای برآورده کردن انتظارات مردم زندگی کنند و به همین دلیل هم کارشان زمانی که احساس می کنند کسی به آن ها اعتماد نمی کند یا مجبور به انجام کاری شده اند، به اتمام می رسد.

یک زمانی در 2014 تمام آن چه انجام می دادم این بود که به هر چه دلم می خواست عمل می کردم و هر کاری می خواستم می کردم تا باور بقیه را بدست آورم. میخواستم رضایت مربی ام، مستمعینم و در کل، اعتماد همه دنیا را بدست آورم.

در این پروسه کاری که انجام می دادم تبدیل شد به بدترین چیزی که از آن بدم می آمد و آنچه زمانی منبع بزرگ من برای لذت بود، حال دیگر فقط احساس بدبختی به من می داد.

ما باید یک درس بزرگ را به یاد داشته باشیم. اگر می خواهیم یک اثر هنری تهیه کنیم، باید یاد بگیریم تمامی آن انتظاراتی که بقیه از ما دارند را دور بریزیم تا بتوانیم اثری به یاد ماندنی خلق کنیم که برای همیشه امضای ما پای آن باشد.

وقتی شما روی نتیجه تمرکز می کنید، در واقع خواه ناخواه یکی از مهم تری مزایای کار خلاقانه را از دست می دهید و آن این است که از کار لذت کافی را نمی برید. در نتیجه سلامت روح و روان ما هم متاثر از همین نتیجه خواهد بود. اتفاقی که بعد از آن می افتد این است که موانعی که در واقع موقت هستند برای ما دائمی به نظر می رسند و در نهایت تلاش های ما برای موفقیت بی نتیجه خواهد ماند.

از طرف دیگر اگر به جای نتیجه بر روی همان فرآیند تمرکز کنیم، فرصت ها خودشان را به ما نشان خواهند داد. هر فرصتی برای پیشرفت تلاش و اشتیاق بیشتر می شود. دنی شاپیرو می گوید: «در میان هزاران روزهایی که تلاش می کنیم، شکست می خوریم، می نشینیم، فکر می کنیم، مصرانه تلاش می کنیم، خیال پردازی می کنیم، همان جاست که ما در بیشترین حالات هوشیاری و زنده بودن و با انگیزه بودن قرار داریم.»

البته با تکیه بر همین فرآیند است که می توانیم احتمال کسب نتیجه را نیز بالا ببریم.

قسمت دوم این مقاله را د راین‌جا بخوانید

 

۴ دیدگاه در “اگر می خواهی خلاقانه کار کنی؛ روی خودت، نه نتیجه تمرکز کن”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *