نام شب یلدا در فرهنگ ایران با شعر و خصوصا غزلیات حافظ گره خورده است. انگار این شب بدون شعر خواندن سحر نمیشود. در ادامه با رازینهمگ همراه باشید تا با یکدیگر چند شعر دربارهی شب یلدا از شاعران دورههای مختلف بخوانیم.
شعر شب یلدا حافظ شیرازی
بر سر آنم که گر ز دست برآید
دست به کاری زنم که غصه سر آید
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
دیو چو بیرون رود فرشته درآید
صحبت حکام ظلمت شـب یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید
بر در ارباب بیمروت دنیا
چند نشینی که خواجه کی به درآید
ترک گدایی مکن که گنج بیابی
از نظر ره روی که در گذر آید
صالح و طالح متاع خویش نمودند
تا که قبول افتد و که در نظر آید
بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر
باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید
غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست
هر که به میخانه رفت بیخبر آید
شعر شب یلدا سهراب سپهری
هدیه دادی دیده ی نویی به من
یک نگاه تازه ای بر قاب من
این دلم وابسته شد به این سخن
دم گرفت آرامشی از این سخن
دختر شبهای سرد ماه دی
خو گرفت با شعر تو در ماه دی
حرف دل را از دلت تو پس زدی
غم به روی غم،غمی را پس زدی
من به دنیای تو مجذوبم هنوز
به دیار قلب تو،حس دارم هنوز
توشدی سهراب شعر این زمان
یک جهانی در جهان در این زمان
در دلم راهی پر از پیچ مسیر عشق بود
شوق دیدار دلی،احساس گون از عشق بود
شامگاهان قلب من غوغا به پا میکرد،وای
خواب من تعبیر بی تاب غمی از عشق بود
شعر شب یلدا خیام
باد آسایش ، گیتی نزند بر دل ریش صبح صادق ندمد تا شـب یلدا نرود
شعر شب یلدا سعدی
مهره مهر چو از حقه مینا بنمود ماه من طلعت صبح از شـب یلدا بنمود
شعر شب یلدا خواجوی کرمانی
شب هجرانت ای دلبر ، شـب یلداست پنداری رخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری
شعر شب یلدا اوحدی مراغه ای
صحبت حکام ، ظلمت شب یلداست نور ز خورشید خواه ، بو که برآید
شعر شب یلدا حافظ
با زلف تو قصه ایست ما را مشکل همچون شب یلدا به درازی مشهور
شعر شب یلدا عبید زاکانی
شب یلداست هر تاری ز مویت ، وین عجب کاری که من روزی نمی بینم ، خود این شب های یلدا را
شعر شب یلدا سلمان ساوجی
چه عجب گر دل من روز ندید زلف تو صد شـب یـلدا دارد
بیشتر بخوانید:
انواع تمهای سفره مخصوص شب یلدا
سفره شب یلدا با ژلههای رنگارنگ
شعر شب یلدا فیض کاشانی
شام هجران تو تشریف به هرجا ببرد در پس و پیش هزاران شـب یـلدا ببرد
شعر شب یلدا وحشی بافقی
آبروی شمع را بیهوده نتوان ریختن صد شب یلداست در هر گوشه ی زندان مرا
شعر شب یلدا عرفی شیرازی
من از روز جزا واقف نبودم شب یلدای هجران آفریدند
شعر شب یلدا فروغی بسطامی
هست در سالی شبی ایام را یلـدا ولیک کس نشان ندهد که ماهی را دو شـب یـلدا بود
شعر شب یلدا خواجوی کرمانی
هنوز با همه دردم امید درمان است که آخری بود آخر شبان یلـدا را
شعر شب یلدا سعدی
بر رخ تو کآفت جان من است از شب یـلدا سپه آورده ای !
شعر شب یلدا امیرخسرو دهلوی
بر من و یاران شب یلدا گذشت بس که ز زلف تو سخن رفت دوش
شعر شب یلدا قاآنی
دور است کاروان سحر زینجا شمعی بباید این شب یلـدا را
شعر شب یلدا پروین اعتصامی
شـب یلدای غمم را سحری پیدا نیست گریه های سحرم را اثری پیدا نیست
شعر شب یلدا محتشم کاشانی
تو جان لطیفی و جهان جسم کثیف تو شمع فروزنده و گیتی شـب یـلدا
شعر شب یلدا خاقانی
روزهای تیره بر شبها فزود عمر من شد یک شـب یلدای عشق
شعرشب یلدا فیض کاشانی
شعر شب یلدا نظر به روی تو هر بامداد نوروزیست شـب فراق تو هر شـب که هست یلـدائیست
شعر شب یلدا سعدی
بس درازستی ای شب یلدا لیک با زلف دوست کوتاهی
شعر شب یلدا قاآنی
تا در سر زلفش نکنی جان گرامی پیش تو حدیث شب یلدا نتوان کرد
شعر شب یلدا خواجوی کرمانی
با خود از بهر تسلی شب یلدای فراق هر چه گفتم ز زبان تو غلط بود غلط
شعر شب یلدا محتشم کاشانی
چشم جان را سرمه اش اعمی کند روز روشن را شب یلدا کند
شعر شب یلدا اقبال لاهوری
روی سپیدش برادر مه گردون موی سیاهش پسر عم شب یلدا
شعر شب یلدا
شب یلدا ز راه آمـــــــــــد دوبـــــــــاره
بگیر ای دوست! از غمهـــــــا کناره
شب شادی وشـــور و مهربانی است
زمـــــــان همدلی و همزبانی است
در آن دیدارهــــــــــــا تا تـــــــــازه گردد
محبت نیـــــــــــــــز بی اندازه گـردد
به هرجا محفلی گرم و صمیمی است
که مهمانی درآن رسمی قدیمی است
به دور هم تمـــــــــــام اهــــــل فامیل
شده بر پا بســــاط میــــوه – آجیل
ز خـــوردن خوردنِ این شـــــــــام چلّه
شود مهمان حسابی چاق و چلّه!!
همــــــــــه با انتظاری عاشقــــــــــانه
نظـــــــر دارند ســـــــــوی هندوانه!
نشسته با تفاخـــــــــر تــوی سینی
کنارش چاقـــــــــــویی را هم ببینی
چو گــــــــردد قــاچ قــــاچ آن هندوانه
شود آب از لب و لوچـــــــــــه روانه!
بســــــاط خنده و شادی فراهـــــــــم
اس ام اس می رسد پشت سر هم
جوانان آن طرف تـــر جـــــــوک بگویند
دل از گرد و غبــــــار غـــــم بشویند
کسی را گـــر صدایی نیم دانگ است
در این محفل پی تولید بانگ است!!
زند بــــــــا “ای دل ای دل” زیـــــر آواز
ز بعد آن “هاهاها”یی کند ســـــاز!
ببندد چشــــــــم و جنباند ســـرش را
بخواند شعـــــــــــــرهای از برش را!
چنین با شور و نغمه – شعر و دستان
خرامان می رســــــد از ره زمستان
شمردم مــــن ز چلّــــــــه تا به نـــوروز
نمانده هیچ؛ جز هشتاد و نه روز !
کنـــــون معکــــــــــوس بشمارید یاران
که در راه است فصــــــــل نوبهاران
امیدواریم از خواندن این شعرهای یلدایی لذت برده باشید. نیاکان ما در سفرههای یلدایشان همیشه دور هم مینشستند و شعر میخواندند و این شب زیبا را سر میکردند.
برگرفته از اینجا
شب یلداست شب از تو به دل گیری هاست
شب دیوانگی اغلب زنجیری هاست
پاییز منم که رفته ام از یادت
یلدای بدون م ن مبارک بادت
چو یلدا بگذرد ای کاش شبهایی که با مایی
همین شبها برای عشق می سازم چه یلدایی
بی تماشای تو با لشکر غمها چه کنم؟
تو نباشی گل من با شب یلدا چه کنم؟
می شود خوبترین قصه ی دنیا با تو
گر که توفیق شود یک شب یلذا با تو
کاش یک شب برسد یک شب یلدا با هم
بنشینیم زمان را به تماشا با هم
تنها به این خوشم شب یلدا که بگذرد
شبهای انتظار تو کوتاه می شوند
چند بیت از اشعار دکتر فرامرز عرب عامری برای شب یلدا
از طرف هانیه حمیدی
ممنون از شما بابت این شعر زیبا به مناسبت شب یلدا