چگونه کتاب بعدیت رو انتخاب کنی؟

اگر نمی دونی چی کتاب بخونی، دو پیشنهاد ساده هست که ترکیبی از هر دوشون بهمون کمک می کنه کتاب بعدیمون رو پیدا کنیم.

اینکه من خیلی کتاب می خوانم به این معنی نیست که به چگونگی کتاب خواندنم فکر نمی کنم. من مدام از خودم می پرسم آیا بیشترین استفاده از وقت محدود مطالعم رو می برم یا نه.

ثابت شده عموما بهترین راه برای بهبود بازخورد مطالعه بر زمان صرف شده، انتخاب دقیق کتاب هاییه که می خوانی.

این روش دو مرحله ای ساده من برای انتخاب کتابه.

«هرچی بیشتر بدونی… دانش کمتری برای کسب باقی مونده.»

  • چارلی مونگر
  • درک عمیق

از اول شروع کن. درک علوم پایه با اینکه کسل کنندست، از بخش های کلیدی عناصر تفکر موثره. بیشتر مردم فکر می کنن این علوم پایه اهمیتی ندارن و برای یاد گیریشون زمانی صرف نمی کنن و جذابیت پیچیدگی رو ترجیح میدن. در اصل درک یک ایده ساده به طور عمیق دانش پایدارتری می سازه و اساس محکم تری برای ایده های پیچیده تر بنا می کنه.

جای پات رو محکم کن. اینجا نکته کلیدی اینه که با خودت درباره اینکه واقعا چی می دونی، صادق باشی. وقت بذار و از تکنیک یک صفحه ای فینمن درباره ایده ای که فکر می کنی خوب بلدیش، استفاده کن. با اینکه کار ساده ایه اما این روند هر حفره ای که توی دانشت باشه رو نشون میده.

ذهن چندرشته ای، ایده های پایه رو درک می کنه. دریافت مدل های ذهنی پایه از بین همه انواعش، باعث میشه همه چیز رو طور متفاوتی ببینی. لازم نیست جدیدترین تحقیقات بیولوژی رو بفهمی ولی حتما باید مفهوم تکامل رو بدونی چون صرفا به حیوانات مربوط نمیشه.

درک اصول پایه باعث میشه بتونی چیزهای مهم رو پیشبینی کنی. به طور خلاصه، افرادی که اصول پایه رو بلدن، می تونن عواقب ثانوی و پیامد رو بهتر درک کنن. در ضمن، اگه دانش محکمی از علوم پایه نداشته باشیم، چجوری قراره مسائل پیچیده رو درک کنیم؟

یادت باشه، یه خونه بی اساس رو نسیم هم با خودش می بره.

  • اثر میرا

چیزی که بوده از بین نمیره. ایده دوم، اثر لیندی هستش، که اصطلاح شیکی برای اینه که بگیم چیزی که اطرافمون هست، همیشه دور و برمون میمونه. نسیم طالب، در کتابش به اسم ضد شکنندگی که به دنبال ایده بنویت مندلبروت نوشته شده، میگه:

برای میراها، هر روز زندگی به معنی کمتر شدن امید به زندگیه. برای نامیراها، هر روز زندگی به معنی امید به زندگی بیشتره. پس هرچه تکنولوژی بیشتر زندگی کنه، عمرش طولانی تر میشه.

نامیرا، هر چیزیه که انقضای ذاتی و قابل اجتناب نداشته باشه.

زمان می تونه ارزش رو پیشبینی کنه. در حالی که محصولات و انسان، سن متوسط قابل محاسبه ای دارن که هر روز کمتر میشه، بعضی چیزها، مثل کتاب ها، هر روز سن متوسطشون بیشتر میشه.

میرا عموما یک وسیلست اما نامیرا طبیعتی دانشگونه داره. یک خودرو میراست اما تکنولوژی اتوموبیل حدود یک قرن دووم آورده (و پیشبینی شده یک قرن دیگه هم دووم میاره). انسان ها میمیرن اما ژنشون – یک کد – لزوما نمی میره. کتاب فیزیکی میراست – مثلا یک نسخه خاص از عهد عتیق – اما محتواش نه، چون می تونه تبدیل به یه کتاب فیزیکی دیگه بشه.

وقتی می بینم یه بچه خردسال توی خیابون دست پدربزرگش رو گرفته، می تونم مطمئن باشم اون بچه از فرد مسن بیشتر دووم میاره. وقتی چیزی نامیرا باشه، دیگه موضوع این نیست.

طالب نوشته:

دو احتمال داریم: یا هر دوشون توقع میره متوسط ادامه عمرشون یکسان باشه (موردی که به نوع احتمالش تشریحی گفته میشه) یا اینکه با تناسب سنشون، توقع میره مسن تر، متوسط عمر بیشتری از جوانتر داشته باشه. در این موقعیت اگر مسن تر هشتاد و جوان تر ده ساله باشن، فرد مسن تر هشت برابر جوان تر عمر کرده.

هرچه چیز نامیرایی زنده مونده باشه، میشه توقع داشت بیشتر هم زنده بمونه.

اگر کتابی چهل ساله که چاپ میشه، می تونم توقع داشته باشم چهل سال دیگه هم چاپ میشه اما تفاوتش اینجاست که اگه یه دهه دیگه هم بمونه، توقع میره پنجاه سال دیگه چاپ بشه.

اینجا بود که تیلور پیرسون کمک کرد چیزی که عقل خودم بهش نمی رسید رو متوجه بشم. اون مطالعه رو به اثر لیندی ربط داد.

قدیمی تر بهتر نیست، به شدت بهتره. پیترسون نوشته:

اگه به لیست مطالعه یه فرد عادی نگاه کنی، بیشتر کتاب ها جزو کتاب های کم ارزش جدید هستند و تعداد کمی از اون ها جزو بخش کتاب های ارزشمند قدیمین.

پس احتمال اینکه ارزش مطالعه و درک مفاهیم پانصد سال قبل نسبت به مسائل پنج سال گذشته بسیار بیشتر باشه، بیشتره.

منظورم اینه که هرچه به اساس و منشا یک موضوع نزدیک تر بشی، ارزش مطالعت در طولانی مدت بالاتر میره.

درک مفاهیم آزمایش شده با زمان

پس بیاید این دو مفهوم رو ترکیب کنیم و به عنوان روشی برای درک بهتر، تمرکزمون رو روی کتاب های پایه ای بذاریم که جوابشون رو پس دادن بذاریم.

دانش نیمه زندست. مفیدترین دانش، اونیه که بر اساس علوم چند رشته ای پایه باشه. این ایده ها دووم آوردن و به همین دلیل برای مدت طولانیی پابرجا میمونن و از جمله آخر منظورم توقع محاسباتیه، من می دونم به طور کلی چه اتفاقی میوفته ولی نه در هر مورد خاصی.

به قول چارلی مونگر «یه ایده ساده رو انتخاب کن و جدیش بگیر.»

این نوشته مهمان از خوره کتاب است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *